loading...

روز نو شتـــــــــــــــ

دور از همه چیز، یه پناهگاه امن ...

بازدید : 219
دوشنبه 20 بهمن 1398 زمان : 1:00

این روزا با تمام شلوغیش سعی میکنم تا کار کنم. حالا یه روز کم میشه و یروز زیاد. دوست دارم زودتر عروسی تموم بشه بارو بنه امو جمع کنمو برم رشت. همه چی اروم پیش بره از این همه حواشی خسته شدم ولی خب ذوقشم هست یه کم روحیه امون شاد شه. دیروز خیلی اتفاقی قرار شد که ۲۵ ام با مها برم رشت بعد اون ششم میاد تهرانو من میمونم رشت. تازه بلیط داشت اونو کنسل کردیم یکی دوتایی خریدیم. نگفتم بهت بازم اتفاقی شد مامان کشوندتم ارایشگاه موهامو رنگ کردم یعنی تیکه‌‌‌ای درآورد برام قرار بود ابی فیروزه‌‌‌ای بشه اما شد طاووسی :دی اما قشنگه اولش یه خورده شک داشتم که نکنه به لباسم نیاد یا خوب نشده باشه اما هم مها هم دوستام گفتن قشنگه منم دلم خوش شد که اره دیگه خوبه . قیافم عوض شده عادت ندارم. ولی تنوع معمولا جواب میده بزار یه کم خوش باشیم. واسه عیدم نو. میتونم رنگش که رفت از این شامپو رنگیا بخرم و رنگشو عوض کنم.

نامهربانی کاش از انواع آلاینده های زیست محیطی شمرده میشد!
بازدید : 291
شنبه 18 بهمن 1398 زمان : 9:01

شب بیداری دوباره سراغم اومده. حالا من مدام تلاش میکنم تا بخوابم اما شکست میخورم. همین که چشمامو میبندم فکرای مختلف از همه چیزو همه جا سمتم هجوم میارن. از عمیق ترین جاهای مغزم. خاطراتی که انگار مدتها بود که فراموش کرده بودم شاید هم ازشون فرار کرده باشم! نمیدونم این فکرا هست. فکر دیروز ، فکر فردا ، فکر امروز. به این فکر میکنم با این شب بیداری لعنتی دوباره فردا خواب میمونمو تمام برنامه ام بهم میریزه. غصه میخورم که چرا نمیتونم افسار این لعنتیو دستم بگیرمو اراده کنم تا چیزی که من میخوام بشه.

شعر آزاد - پدرم شاعر نیست

تعداد صفحات : 5

آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 236
  • بازدید کننده امروز : 228
  • باردید دیروز : 338
  • بازدید کننده دیروز : 294
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 237
  • بازدید ماه : 794
  • بازدید سال : 12537
  • بازدید کلی : 60837
  • کدهای اختصاصی