loading...

روز نو شتـــــــــــــــ

Content extracted from http://maedeh-drad.blog.ir/rss/?1739150411

بازدید : 587
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 3:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

از اون روزاست که هوا با آدم حرف میزنه. حرف دلت رو. آسمون ابری و گرفتست. کوه‌ها خاکستری زیر دودن. شهر مثل عکسی که روش فیلتر گذاشته باشن شده. اتاق تاریک با یه نور زردِ چراغ مطالعه و من چهار زانو روی مبل میزبانی که جای صندلی میز تحریری که اینجا نیست نشستم با یه فنجون قهوه روی میز دوباره بهم ریخته. و به این فکر میکنم که تهش چی میشه. آدم همش دوست داره آینده برسه و آینده رو ببینه. دلش میخواد اون چیزی که پیش بینی میکنه اتفاق بیفته.امیدوارم از پسش بر بیام چون هرچی جلو میرم و هرچی میخونم بیشتر میفهمم که سخته و نمیدونم و باید تو خاطرم بمونن و این انگار غیر ممکن ترین چیز ممکن هست تو دنیا. یعنی بقیه هم مثل منن؟ با این حال برام ارزششو داره. فکر کن سال دیگه بعد کنکور جوابا که میاد رتبه ام خوب شده باشه و بدونم که تو تهران روزانه قبولم رشته‌ی فلسفه. انگار خیلی دور به نظر برسه ولی برای اتفاق افتادنش باید بخونم هیچ میانبری نیست. میدونی مشکلم خوندن نیست میفهمم قضیه از چه قراره ولی جزئیاتش مهمه کی چی رو نوشته کی رو چه کسی تاثیر داشته چیکار کرده همه اینا مو به مو باید بمونه من هرچقدر تکرار کنم یه جا قاطی میکنم همه چیزو. مها میگه باید مرور کنی مدام و مدام اما چجوری این همه کتابو؟ باید بگم من تلاشمو میکنم هرچه باداباد اگه قبول نشم یا رتبم خوب نشه خیلی خیلی ناراحت میشم چون من دارم واقعا تلاش میکنم. به هرحال باید صبر کرد تا بعد. میدونی هیجان انگیزم هست من خوندنشو دوست دارم برام کسل کننده نیست مثل رمان میمونه برام ! این که بفهمی‌بقیه به چه چیزهایی فکر میکردن سالها سالها و سالها جذابه. فقط باید انگار خودتو بسپری بهش تا جلو ببرتت. هرچند که یه جاهایی که سخت شاید چند تا درجا بزنی تا بفهمیش ولی من دوست دارم.

این روزارو هم دوست دارم. بیشتر تو خودمم. مثل قبلا سرم به کار خودم گرمه زیاد به کسی کار ندارم. گاهی توی جمعمون میشینم گاهی با دوستام حرف میزنم اما تهش بیشتر زمان برای خودمه و یه عالمه چیز که بهشون فکر میکنم. دلم برای گذشته تنگ شده. نه خیلی دور البته. شاید وقت دانشجویی. اون کلاسهای خوب. ولی همه چیز گذشته هرچند که تموم نشده این قصه ادامه داره هرکس تو مسیر خودش و ادم نمیدونه قراره با چه چیزهایی روبرو بشه یا چه چیزایی براش اتفاق بیفته. هرکدوممون یه مسیری برای خودمون داریم و براش داریم تلاش میکنیم تا به جلو بریم. انگار هرکس داستان خودشو داشته باشه. هیجان انگیز نیست؟ و هرکس تو مسیر خودش به نظر من تنهاست. شایدم نه بعضیا همراه دارن با هم حرکت میکنن. ولی من که تنهام و یه خورده برام چالش برانگیزه. هرچند به ظاهر همش خوندن و کار کردن کسل کننده بیاد اما به من مزه میده کتاب منو خیلی جاها میبره. انگار با آدمهای جدید آشنا بشم الان رسیدم به باتلر در مورد اخلاق حرف میزنه نیک بختی و خود دوستی اینم گفتم فکر نکنی خوب نمیخونم :دی تند ولی میخوام از اینجا به بعدشو بخونم از طول کشیدنش بدم میاد باید وسواسمو بذارم کنار. وقتی تند میخونم میفهمم چرا نخونم بعد صدبار برگردم عقب چک کنم یجور دیوونگی هست حالا نه بعضی جاها. بگذریم تا شیش میخوام استراحت کنم از کی تا حالا نشستم اینجا. بعدش یه کله تا شب میخونم یعنی تا دوازده یک. هرچقدر که شد. با جزئیات میخونم سعی میکنم یادم بمونه ولی اگه نشد کار دیگه‌‌‌ای از دستم بر نمیاد. سعیم اینه زبانمو قوی کنم که تستاشو خوب بزنم بکشتم بالا.

چقدر حرف میزنم نه ؟ فعلا بسه.

بازدید : 793
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 3:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

نمیدونم چی بنویسم کلی فکر توی ذهنم اما تا میخوام بیانشون کنم انگار از ذهنم محو بشن. هی مینویسم و هی پاک میکنم.

فقط زبانهارو به این امید کار میکنم که تا شیش هفت سال دیگه بتونم بخونم کتابهارو. تنها عشق من همینه که بتونم کتابهایی که دوست دارمو متن اصلیش رو بخونم. و حتی آلمانی هم توی برنامم در آینده شروع میکنم. بالاخره بعد چند سال اتفاق میفته اگه هرروزمو وقتی براشون بذارم. چقدر هیجان انگیز باید باشه. بی صبرانه منتظرشم. کاش زودتر شروع کرده بودم. اما اون موقع هیچ دیدی نسبت به آینده نداشتم. این که اصلا لازمم میشه یا نه همش فکر میکردم زبان به درد من نمیخوره اعتماد بنفسم نداشتم برم کلاس. چقدر فکرم بسته بود. خیلی خوشحالم که فرانسوی رم شروع کردم. دوست دارم زبانشون رو. تمام نویسنده‌هاش رو. به نظرت اگه زیاد کار کتم هر روز حداقل زمانی که طول میکشه به این چیزی که دوست دارم برسم چقدر هست؟ دو سال پنج سال یا ده سال؟ میدونم البته گسترده است و کارکردن روش پایانی نداره اما من یه کم عجولم. دوست دارم زودتر دایره لغاتم بالا بره و زیاد بشه تا بتونم شروع کنم به کتاب خوندن. یعنی میشه یروز بشه؟ کاش میشد از همین حالا میشد. من خیلی عجله دارم انگار. ولی میدونم برام لذت بخش دلم نمیخواد بی سواد باشم. اگه به خودم باشه با وسواسی که دارم فکر میکنم تا پنجاه سالگی طول بکشه که به اون درجه از زبان میخوام برسم :دی خیلی طولانی منصفانه نیست. شاید هم باشه برای کسی که دیر شروع کرده. دیر شروع کردم اما هنوز دیر نشده بود به نظر خودم. شاید مثلا شروع کردن موسیقی تو این سن دیر باشه ولی زبان فکر نکنم. البته اگه کسی بخواد موسیقیم شروع کنه شاید بشه اما باید انرژی و وقت زیادی روش بذاره نه منی که کلی کار مهم دیگه دارم. یعنی نمیتونم تمرکز و وقت کافی براش بذارم. همیشه هرچند یه حسرت برام میمونه.

باید حتما تا قبل از عید خرید کتابم برم. کلی چیز لازم دارم. هم باید مولی برم هم جنگل. دنبال یه کتابم هستم گرامر فرانسوی کسی سراغ داره؟؟ شاید مغازه دار بتونه راهنماییم کنه تو جنگل. هرچند که مصطفی شالچی اونم یاد میده ما بین درسها ولی احساس کردم خودمم بخونم بد نباشه. برای انگلیسی دارم. کتاب مامانم بوده اتفاقا با این که قدیمی‌هست ولی خیلی خوبه من تو گرامر یه کم ضعف دارم که برطرفش میکنم. بیشتر غلط‌هام گرامری هست. :(

ازم خرده نگیر که در مورد این چیزا مینویسم زیاد این روزا. چون درگیرشونم. و خب بیشتر فکرم سمت همینهاست. من باید از پس خودم بر بیام. این تمام تلاشی هست که میکنم.

ون گوگ میگفت باید آنقدر کار کرد و آموخت تا شخصیت تازه‌‌‌ای بدست آید. من خیلی جمله اشو قبول دارم. با یادگرفتن و کار کردن آدم جدا تغییر میکنه. اصلا از این رو به اونرو میشی و این واقعا لذت بخش وقتی پیشرفتت رو ببینی.

درسته الان وقت ندارم برای کتابهای غیر درسی ولی رو تابستون سال بعدم حساب کردم با خیال راحت بشینم هرچی دوست دارم رو بخونم.

چقدر خوبه امسال خرید عید نداریم من به شدت برای این موضوع خوشحالم. هرچند که من همه لباس‌هام شماله و هیچی اینجا ندارم هوا گرم که بشه :/ بخوام برم بیرونم نمیتونم :/

نمیدونم چرا میگفتم دلم میخواد رویاهام برآورده بشه . رویا خواب هست چیزی که اتفاق نمیفته و واقعی نیست. اما آرزو چیزی هست که تو میدونی امکان برآورده شدنش هست اگر تلاش کنی و بخوای.

از این که میتونم دوباره کار کنم خوشحالم.

بازدید : 758
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 7:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

‎خیلی چیزا تغییر میکنه .خیلی چیزا تو عمل باید نشون داده بشه اگه نشد گفتنشم هیچ فائده‌‌‌ای نداره و کاری که انجام ندادی رو جبران نمیکنه...
‎احساس میکنم نوشتنش اشتباست.نوشتن این که همه چی از کجا شروع شد.واسه همین تغییر دادم. تا شرمنده نشم.اگه دوباره نفهمم که کارم اشتباست.
.
‎ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم
‎مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم
‎از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
‎از آزادی که در طلبش بودیم
‎از آزادی که ذره‌ذره به دست می‌آوریم

‎پرچم را بالابگیر تا بر صورت بادها سیلی‌بزند
‎حتی لاک‌پشت‌ها هم هنگامی‌که بدانند به کجا می‌روند زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند"

‎یانیس ریتسوس

بازدید : 832
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 7:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

خب خیلی زوده بخوام بگم خسته شدم چون تازه اول راه هستم و خب خسته ام نشدم اما میخواستم بگم چیزی که بهم شوق میده و انگیزه اینه که به این فکر میکنم که اگه هر روز کارامو انجام بدم و جلو ببرمشون آخر روز ،آخر هفته ، آخر ماه و آخر سال چه نتیجه‌‌‌ای میگیرم. فکر کن روزهات حکم قطره‌های آب رو داشته باشن که تو با کارکردنت اینارو کنار هم میذاری و اخر سال با یه دریا روبرو میشی. تو دیگه آدم سال پیشت نیستی درسته شاید وقتی آدم فکر میکنه میگه اوووه کو تا اون موقع ولی همین تک تک روزاست که اون موقع نتیجه اش مشخص میشه. من خسته که میشم حتی از چیزای کوچیک مثل این که یه جا بشینمو کار کنم و یه وقتهایی انگار قرار ندارم به این فکر میکنم که قراره تبدیل به چه آدمی بشم ، دلم میخواد چه آدمی‌باشم. این کارایی که میکنم چه نتیجه‌‌‌ای دارن وقتی یه بازه زمانی طولانی انجامشون بدم. اینجا هیچ امتحانی نیست که تورو مجبور کنه که بخونی و نمره بخوای خودتیو خودت. و باید لذت ببری. من علاوه بر دوست داشتن و لذت بردن لحظه‌‌‌ای به اون لذت سال بعدم و سالهای بعدم حتی فکر میکنم و انگیزه میگیرم که کار کنم و خسته که شدم جا نزنم. تو هم میتونی به این چیزا فکر کنی تا کارهاتو انجام بدی. فرقی نمیکنه چه کاری کتاب باشه یا زبان جدید شاید خیاطی یا آشپزی یا پول درآوردن. هرچیزی . همه چیز تو طولانی مدت اگه درست کار کنی نتیجه‌ی خوبی بهت میده. و تو تغییر میکنی پس تلاش کنیم برای بهتر شدن نه ساکن موندن و گندیدن. لذتش خیلی زیاده.

خیلی اتفاقی توی اینستا آهنگ شخصی به اسم ساسی رو دیدم. :/ حتی تاسف خوردنم براش زیاده یعنی حتی لیاقت یه تاسف خوردنم نداره چه فکری میکنن که این کارهارو میسازن و کسایی که گوش میدن چه فکری میکنن. خدا به دو طرف امیدوارم عقل بده چون همچین چیزی رو ندارن . -____-

وقتی کار میکنم یعنی این دوروزی که شروع کردم دوباره انگار حالم بهتر میشه در مقایسه با وقتی که هیچ کار نمیکردمو اعصابم خورد بود.

امشب بیدار میمونم تا کارام تموم بشن پرونده امروز کامل بسته بشه. خودم با خودم کیف میکنم. از پرکاری دوباره ام. کاش میشد همیشه اینجوری بود. همیشه انگیزه داشت. همیشه و همیشه البته اون موقع دیگه تلاش معنی نداشت. باید گاهی از چیزهایی زد برای چیزهای دیگه. اما وقتی از کاری که میکنی لذت ببری چیزی رو از دست نمیدی.

در ظاهر من تمرکزم روی کتاب خوندنو کارکردن روی زبان انگلیسی و فرانسوی هست. کسی نمیتونه حدس بزنه همین سه تا چه زمانی از من میگیره در روز. بقیه کارها خورده ریزن که انجامشون میدم و اونجوری زیاد نمیگیرن وقتمو. کاش از پس همین سه تا بر بیام. بعضیا فکر میکنن من تو خونه نشستم پامو روی پام انداختم و کار خاصی نمیکنم و وجودم ارزشی که نداره هیچ فکر میکنن سرباره بابامم هستم که نمیرم سر کار. چی باید بهشون بگم؟ وقتی میگن تو که درست تموم شده چرا کار نمیکنی ؟ چرا آتلیه نمیزنی؟ چرا شوهر نمیکنی ؟ چرا هزارتا کار دیگه نمیکنی ؟ اعصاب ندارم دفه بعد میگم به کسی ربطی نداره. دیگه از این واضح تر به تو چه رو میگن؟ :/ ولی میدونم باز روم نمیشه و پشت گوش میندازم. از این حرفای خاله زنکی متنفرم.

بازدید : 370
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 7:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

‎خیلی چیزا تغییر میکنه .خیلی چیزا تو عمل باید نشون داده بشه اگه نشد گفتنشم هیچ فائده‌‌‌ای نداره و کاری که انجام ندادی رو جبران نمیکنه...
‎احساس میکنم نوشتنش اشتباست.نوشتن این که همه چی از کجا شروع شد.واسه همین تغییر دادم. تا شرمنده نشم.اگه دوباره نفهمم که کارم اشتباست.
.
‎ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم
‎مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم
‎از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
‎از آزادی که در طلبش بودیم
‎از آزادی که ذره‌ذره به دست می‌آوریم

‎پرچم را بالابگیر تا بر صورت بادها سیلی‌بزند
‎حتی لاک‌پشت‌ها هم هنگامی‌که بدانند به کجا می‌روند زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند"

‎یانیس ریتسوس

بازدید : 618
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 10:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

اگه بخوام شبیه کسی بشم باید کارهایی رو انجام بدم که اون انجام میده یعنی به نحوی که اون انجام میده انجام بدم. نمیشه بگم میخوام شبیه کسی بشم که خیلی تلاش کرده و بعد من پامو بندازم رو پامو سوت بزنم حالا تا شاید شبیهش بشم. خیلی احمقانه است. اگه بتونم تو اجرا خوب عمل کنم عالی میشه تمام تلاشم اینه وگرنه برنامه رو همه میتونن بنویسن. مهم اجرا کردن که خب باید از خیلی چیزها بزنم و من فکر میکنم آماده ام. یعنی علاقمه و جز کار کردن چیکار دارم که انجام بدم و با روحیاتم بخون و دوست داشته باشم. مثلا مهمونی میرم ؟ :/ انجام نمیدم دیگه. امروزم که تونستم مثل چند وقت پیش دوباره صبح زود بیدار بشم. خود این انگیزه بخش هست. از این که بتونم از پس خودم بر بیام لذت میبرم. پس بریم که یه روز پرکارو شروع کنیم. من از پنج البته بیدارم ^____^ بسیار ذوق زده از سحر خیزی دوباره.

همین همه پستام که نباید چهل خطی باشه :دی

به نظرت اشتباه میکنم که تصمیم گرفتم خودم زبان‌هارو جلو ببرم؟ به نظرم اینجوری میتونم یه کاری در قبال خانوادم انجام بدم یعنی خرج اضافی نباشه با توجه به این که باید تعداد زیادی کتاب بخرم. خیلی زیادن درسته خورد خورد هست اما خب. ماهی ده تا کتاب اونم الان خیلی میشه جدا از کتاب زبان‌ها. اونا مشکلی ندارن. واقعا میگم. خاطر من ناراحت هست.دلم نمیخواد یه بار باشم. شایدم نباید این چیزهارو بگم. ولی دلم نمیخواد من فقط بخورمو بخوابم بی توجه به زحمتهاشون. دلم نمیخواد عین بچه‌های باباگوریو باشم اصلا این شده کابوس من. ولی هرجوری شده تلاش میکنم کار میکنم که نتیجه اشو ببینن خدای من یعنی میشه از پسش بر بیام؟ میدونم اینجوری خوشحالشون میکنم. نباید نا امیدشون کنم. نباید...

بازدید : 362
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 10:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

من آمده ام وای وای من آمده ام :دی از این آهنگ متنفرم واقعا. ولی من آمده ام با سرخوشی آمده ام وای وای من آمده ام ... :دی فکر کنم الان معلومه که چه کاری از مغزم کشیدم :دی

الان یعنی واقعا جنازه ام. دلم میخواد بخوابم اما میخوام شب رو بیدار بمونم هنوز برنامه‌‌‌ای که نوشتم رو تموم نکردم.باید قهوه بخورم. البته برنامم زیاد نمونده‌ها ولی خب یه خورده طول کشید. خیلی سخت ولی من بالاخره مدیریت زمان رو یاد میگیرم. هرجوری که شده. امروز برنامه یک سالمو نوشتم. یعنی قبلا نوشته بودم اما فقط کتابامو حساب کرده بودم که چی به چیه چجوری باید بخونمو کی که برسم به همش و مرورشون. بقیه کارامو فراموش کرده بودم. کتابهام و زبان انگلیسی و زبان فرانسه در راس کارهام قرار دارن. متاسفانه امسال نمیتونم عکاسی کنم اگه بخوام تمرکزم روی برنامم باشه و قبولی و کار کردن نمیرسم هم اینورو داشته باشم هم اون طرف رو. میتونم از زبان بزنم اما زبان از واجبات باز و حیف شروع کردم ولش کنم میخوام یاد بگیرم زودتر عین بی سوادا نباشم که نتونم چیزیو بخونم چه انگایسی چه فرانسوی. در نتیجه از الان تا فروردین سال ۱۴۰۰ من با این برنامه پیش میرم. البته یه برنامه در واقع کلی تره بعد برنامه هفتگی دارم و بعد برنامه روزانه. و عمل هم البته مهمه که تمام توانمو میزارم تا انجامش بدم. امروز که از پسش بر اومدم وقت هدر ندادمو همش پای میز بودم. ولی برای این که دق نکنم از دوری عکاسی تصمیم گرفتم که واسه دل خودم برم آخر شبها راجع بهش سرچ کنم عکاسی ببینم بخونم بهتر از هیچی که ارتباطمو کامل باهاش قطع کنم. ولی مجبورم. من نمیخوام ولی خب امسال باید طاقت بیارم. شایدم یه مدت که بگذره جای خالی باز بشه براش خدارو چه دیدی. من میدونم اگه برناممو عمل کنم احتمال قبولیم میره بالا و امیدوارم که بتونم و اتفاق بیفته.

خلاصه که امروز درگیر این‌ها بودم. برنامه‌های دیگه‌‌‌ای هم برای عکاسی داشتم ولی فکر نکنم با این وضعیت بشه عملیش کرد فعلا باید دید چی پیش میاد.

فقط با زیاد کار کردن آرزوهام برآورده میشه. فقط امسال رو وقت دارم تا تلاش کنم. بریم با هم این یک سال رو داشته باشیم. من به آینده ام امیدوارم. امیدوارم من و دوستهام بتونیم واقعا کار کنیمو نتایج خوبی از تلاشهامون بگیریم. من تنها نیستم و این خودش انگیزه بخش هست.

برای امروز بهم خورده نگیر که محتوا تولید نکردم :دی روزای اول شروع دوباره سخته باید خودتو بندازی رو غلطک تا راه بیفتی حتی اگه کارت زیادم نباشه چه برسه به این که برنامت سنگین هم باشه.

امشب بییدار میمونم تا کی نمیدونم تا هروقت که شد. بدبختی اینه خوابم دست خودم نیست و نمیتونم کنترلش کنم بخوابم معلوم نیست کی بیدار شم :/ شایدم باید برای اینم فکری کنم. مثلا ۲۴ ساعت بیدار بمونم تا سر وقتش بخوابمو دوباره تنظیم شم.اره همینکار رو میکنم تا فردا شب بیدار میمونم. و دیگه این که باید ماهانه کلی کتاب بخرم :( روم نمیشه به بابام بگم یعنی گفتنش سخت بود گناه داره خیلی چون قیمتها هم بالان کاش میتونستم کار کنم اینجوری خیلی بهتر بود ولی به خاطرشون واقعا باید نتیجه مثبت بگیرم. امیدوارم بتونم. جدا از کتابهای فلسفه کتابهای زبانم هست. واسه فرانسوی که باید دوره‌های مصطفی شالچی رو بخرم فعلا یکیشو خریدم زیادم قیمت بعضیاش بالا نیست ولی دوره‌های عمومی‌و ۱۰ ساعت کلاس خصوصیش بالاست. و من نمیدونم چیکار کنم. فعلا همون قیمت مناسب‌هارو میگیرم اگه راه بیفتم باقی راهو خودم میرمو کتاب میخرمو میخونم که برام به صرفه باشه. مثل زبان که احتمالا کلاس نمیرم دیگه و خودم قویش میکنم. همونجور که تا الان کردم از پسش بر میام. شاید این بهتر باشه و خب میدونم اونا مشکلی ندارن از همه چیشون به خاطر منو مها میزنن ولی دقیقا به این دلیل نمیخوام و ناراحت میشم و دلم نمیخواد بگم ولی چاره‌ی دیگه‌‌‌ای ندارم. براشون جبران میکنم اما امسالو مجبورم تو خونه بشینم اگه میخوام اتفاق بیفته. هرچند که دلم نمیخواد مثل دخترای بابا گوریو باشم :(((( و از این نظر رروم فشار هست. دلم نمیخواد اذیت بشن یعنی بابام کار میکنه وظیفه نداره خرج من ۲۶ ساله رو بده هرچند که میده ولی این ناراحت کنندست. فعلا هیچ راه حلی ندارم نمیتونم برم سرکار چون میدونم جدا از وقتش برام حواشی زیادی خواهد داشت که اصلا نه آمادگیشو دارم و نه برام خوب هست و تمرکزم رو هم میگیره حتی نمیدونم دنبال چه کاری باید برم که محیط مناسبی داشته باشه :/ این زمونه واقعا هرجایی نمیشه رفت دیدم که میگم :/ اصلا حوصله این چیزارو ندارم. بگذریم بهتره برم. فعلا

بازدید : 427
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 13:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

‎خیلی چیزا تغییر میکنه .خیلی چیزا تو عمل باید نشون داده بشه اگه نشد گفتنشم هیچ فائده‌‌‌ای نداره و کاری که انجام ندادی رو جبران نمیکنه...
‎احساس میکنم نوشتنش اشتباست.نوشتن این که همه چی از کجا شروع شد.واسه همین تغییر دادم. تا شرمنده نشم.اگه دوباره نفهمم که کارم اشتباست.
.
‎ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم
‎مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم
‎از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
‎از آزادی که در طلبش بودیم
‎از آزادی که ذره‌ذره به دست می‌آوریم

‎پرچم را بالابگیر تا بر صورت بادها سیلی‌بزند
‎حتی لاک‌پشت‌ها هم هنگامی‌که بدانند به کجا می‌روند زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند"

‎یانیس ریتسوس

بازدید : 661
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 13:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

‎خیلی چیزا تغییر میکنه .خیلی چیزا تو عمل باید نشون داده بشه اگه نشد گفتنشم هیچ فائده‌‌‌ای نداره و کاری که انجام ندادی رو جبران نمیکنه...
‎احساس میکنم نوشتنش اشتباست.نوشتن این که همه چی از کجا شروع شد.واسه همین تغییر دادم. تا شرمنده نشم.اگه دوباره نفهمم که کارم اشتباست.
.
‎ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم
‎مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم
‎از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
‎از آزادی که در طلبش بودیم
‎از آزادی که ذره‌ذره به دست می‌آوریم

‎پرچم را بالابگیر تا بر صورت بادها سیلی‌بزند
‎حتی لاک‌پشت‌ها هم هنگامی‌که بدانند به کجا می‌روند زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند"

‎یانیس ریتسوس

بازدید : 437
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 13:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز نو شتـــــــــــــــ

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

‎خیلی چیزا تغییر میکنه .خیلی چیزا تو عمل باید نشون داده بشه اگه نشد گفتنشم هیچ فائده‌‌‌ای نداره و کاری که انجام ندادی رو جبران نمیکنه...
‎احساس میکنم نوشتنش اشتباست.نوشتن این که همه چی از کجا شروع شد.واسه همین تغییر دادم. تا شرمنده نشم.اگه دوباره نفهمم که کارم اشتباست.
.
‎ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم
‎مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم
‎از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
‎از آزادی که در طلبش بودیم
‎از آزادی که ذره‌ذره به دست می‌آوریم

‎پرچم را بالابگیر تا بر صورت بادها سیلی‌بزند
‎حتی لاک‌پشت‌ها هم هنگامی‌که بدانند به کجا می‌روند زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند"

‎یانیس ریتسوس

تعداد صفحات : 5

آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید کننده امروز : 14
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 177
  • بازدید ماه : 1577
  • بازدید سال : 3956
  • بازدید کلی : 101954
  • کدهای اختصاصی