loading...

روز نو شتـــــــــــــــ

دور از همه چیز، یه پناهگاه امن ...

بازدید : 429
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 10:18

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

دانلود آهنگ محسن دوستی به نام دلبر بی معرفت
بازدید : 386
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:02

این روزا انگار حافظ به دادم میرسه روزی چند بار شعری ازش رو میخونم و به این فکر میکنم چرا قبلا این کارو امتحان نکرده بودم. خلاصه که خوندن اشعارش برام لذت بخش تا جایی که میفهمم. قسمت‌هاییم که نمیفهمم از اینترنت استفاده میکنم یا زمان میدم به خودم تا سوادم بالاتر بره تا بتونم بفهممشون.

you kinda won't believe it
بازدید : 315
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:02

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

you kinda won't believe it
بازدید : 301
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:02

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

2776 : من و دنیا ، شما و همه...
بازدید : 538
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:02

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

2776 : من و دنیا ، شما و همه...
بازدید : 538
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:02

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

2775 : توهم دانش
بازدید : 589
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 19:33

‎میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب‌هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس بودم.درسته یه چیزاییو نمیتونم بنویسم اما تصمیم گرفتم واقعی باشم.

کفش مردانه Adidas مدل VERISA (مشکی زرد)
بازدید : 292
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 19:33

گاهی احساس میکنم تمام کارایی که انجام میدم اهمیتی ندارن. گاهی این فکر تو سرم میاد که بهم میگه خوب که چی. حالا مثلا فرانسوی هم یاد گرفتی تهش چی میشه یا بری فلسفه مگه چه کار شاقی هست خودتو بکشی ایا بشی ایا نشی نهایتش هیچی.

2774 : مائده ای که میخواهد بفهمد فهمیدن یعنی چه؟
بازدید : 232
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 19:33

نمیدونم تا حالا برات پیش اومده خاطرات بد یهو به ذهنت هجوم بیارن یا نه. من تو همچین وضعیتیم گاهی از خودم متنفر میشم که نمیتونم فراموش کنم برای همیشه. گاهی مقطعی از ذهنم فراموش میشه اما باز بعد یه مدت شاید با تجربه‌های مشابه برام تداعی میشن. یا وقتی کار مهم دارم این اتفاق میفته مثل الان که باید تمرکز داشته باشم روی کتابم اما مدام یه چیز سمج میخواد همه تمرکزمو ازم بگیره. نمیدونم چه واکنشی باید نشون داد. فکر میکنم یا باید بجنگمو ردش کنم از ذهنم که خیلی انرژی میگیره یا بهش فکر کنم و بذارم گوشه‌ی ذهنم بمونه تا کمرنگ بشه. در هر صورت کارمو مختل میکنه.

2774 : مائده ای که میخواهد بفهمد فهمیدن یعنی چه؟
بازدید : 409
جمعه 8 اسفند 1398 زمان : 5:42

امروز روز خوبی بود. اول این که یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شد. کتابی که از یکی از دوستام گرفته بودم خیلی خیلی قبل پیش رو پس دادم اصلا نمیشد ببینمش که بخوام کتابو پس بدم. یکی از دوستای هنرستانم بود. وقتی دیدمش تازه فهمیدم چقدر دلتنگشونم.

یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی

تعداد صفحات : 5

آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 291
  • بازدید کننده امروز : 283
  • باردید دیروز : 338
  • بازدید کننده دیروز : 294
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 292
  • بازدید ماه : 849
  • بازدید سال : 12592
  • بازدید کلی : 60892
  • کدهای اختصاصی